کلاس اخلاق در قاب خلاصه، نویسنده: معلم القرآن گوهرالشریعه خادم الحسینی، موضوع: اسرار طهارت و غسل و اسرار ملکوتی نماز

بسم اللهِ الرحمن الرحیم

مرور: کتاب اخلاق مرحوم عبدالله شُبَّر شامل ۱ مقدمه و ۴ رکن؛ مقدمه شامل ۳ فصل، فصل۱ مدح حسن خلق و نکوهش بدخلقی، فصل۲ معنای خلق و چگونگی تهذیب آن، فصل۳ آیا خلق و خو قابل تهذیب است یا خیر؟؛ ارکان: رکن اول اسرار عبادات، شامل ۱۰ باب: باب۱ طهارت، شامل ۸ فصل: فصل۱ نیت، فصل ۲ اخلاص، فصل۳ خلاصه ای درباره نظافت و طهارت، فصل ۴ اسرار ازاله نجاست و قضای حاجت، فصل۵ مسواک، فصل۶ وضو، فصل۷ اسرار غسل و تیمم، فصل ۸ اسرار استحمام.
مرور خلاصه جلسه قبل: نجاسات دو قسمند: الف) نجاسات ظاهری (خبث)، ب) نجاسات باطنی (حدث)؛ حدث یک حالت روانی است که آمادگی عبادت، مناجات و بندگی را از انسان می‌گیرد و با غسل باید آن را برطرف کنیم تا مجدد آمادگی و شرایط مناجات و عبادت را پیدا کنیم.
فصل۷: شهید ثانی: در غسل دستور به شستن تمام بدن داده شده، زیرا پست ترین و شدیدترین حالت وابستگی و بندگی دنیا آن حالت جماع و همبستری است و دیگر حدث ها از موجبات غسل، مثل نفاس و حیض و استحاضه.
در حالت جماع تمام بدن به طور کلی با تمام اجزایش دخالت میکند. پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله: "در هر مویی جنابتی نهفته است." یعنی جزء به جزء بدن و تار به تار مو ها در جماع دخالت دارند؛ پس وقتی تمام بدن انسان از مراتب عالی دور میشود و در شهوات پست دنیوی غرق میشود، شستن همه آن اعضا مهمترین مطالبه شرع می شود تا از حالت پستی با طهارت تمام اعضا برگردیم به همان حالت عالی. لذا با طهارت، بدن انسان آمادگی حرکت در مسیر شریف الهی و صعود به قله رفیع عبادت را پیدا می‌کند و از حرکت در جهت حیوانیت روی برگردانده و دست از لذات دنیوی می کشد؛ ولی چون قسمت اعظم بهره های معنوی عبادت به قلب انسان تعلق می گیرد در نظر عامه می گویند تطهیر قلب از رذائل دنیایی و توجه به این دنیا که مانع رسیدن به فضائل انسانی می‌شود سزاوار تر از تطهیرو شستن اعضای بدن است؛ چون قلب فرمانده است وقتی قلب پاک شود اعضا و جوارح هم به تبعیتش پاک می شود.
تیمم: دستور داده شده است که هنگام عدم امکان غسل یا وضو با آب به دلیل عدم دسترسی به آب، بدل از وضو و غسل تیمم کنیم، که در طهارات ثلاث گفتیم که دوتای آن اصلی و دیگری یعنی تیمم بدلی و تبعی تیمم بود. در تیمم باید پیشانی و دست ها را خاک مالی کنیم، با این کار یعنی مالیدن خاک به صورت و دستها که از اعضای رئیسه و اصلی بدن هستند، در واقع انسان خود را در مقابل خدا به حقارت و ذلت می کشاند، انسانی که این قدر دارای غرور و منیت و تکبر است؛ و در روایات این رزائل مورد مذمت قرار گرفته است. وقتی این کار را انجام می‌دهیم باید توجه داشته باشیم که اگر روح و قلب را نتوانستیم با اخلاق حمیده و اوصاف جمیله از رذائل اخلاقی پاک کنیم باید آن را خرد و حقیر کنیم و با تازیانه ذلت و خواری سیراب کنیم، باشد که مولای رحیم و آقای کریم به آن قلب شکسته نظر کند و با پرتویی از نور درخشانش به او حیات ببخشد، زیرا همچنان که در حدیث آمده خدا را باید در قلوب شکسته یافت. ما در باب صفات اخلاقی نیکو و حمیده، افتادگی و تواضع را می گوییم از بهترین صفات است که در برابر غرور و تکبر می باشد. امام کاظم علیه السلام از حضرت لقمان نقل می کند که به پسرش سفارش می کند: پسرم در برابر حق (که برای حق دو تعبیر است: یکی پروردگار که حق مطلق است و دیگری حقوق مردم) کاملاً تواضع کن و خودت را به ذلت بکش و منیت را کنار بگذار که عاقل ترین انسانها می شوی.
اینجا که میگوید باشد که خداوند به آن قلب شکسته ات توجه کند، یعنی وقتی انسان خودش را به مذلت می کشاند در برابر خدا، دلش می شکند و اشکش جاری می گردد؛ در حدیث قدسی حضرت موسی کلیم الله علیه السلام از خدا سوال کرد: خدایا تو را بیشتر در کجا ها می توانیم پیدا کنیم؟ جواب آمد: منِ پروردگار عالم، بیشتر در دل های شکسته و قبرهای کهنه هستم، یعنی همین کاری که ما هنگام زیارت اهل بیت عصمت و طهارت داریم "یا وجیها عندالله اشفع لنا عندالله" یعنی اینجا هم قلوب مُنکسره و هم قبور مُندرسه و هم دعاها نزدیک به اجابت است.
پس، از این اشارات،عبرت بگیر و پر بگشا و به اوجی ترقی کن که تو را به خدا نزدیک و گذشته هایت را جبران کند.
امام رضا علیه السلام: در مورد جنابت دستور به غسل دادند اما در مورد تَخَلّی غسل لازم نیست، چون جنابت از نفس انسان است و آن چیزی است که از تمام بدن خارج می‌شود و مو به موی بدن درگیر است، اما تخلّی اینگونه نیست، فقط غذایی است که انسان می خورد، مواد مفیدش جذب بدن شده و زائد آن از بدن دفع میشود.
روایتی دیگر: علت اینکه خداوند به بندگانش تخفیف داده و در بول و غائط دستور به غسل نداده به خاطر این است که اینها همیشگی هستند و اگر برای هر بار انسان بخواهد غسل کند به مشقت می‌افتد، علاوه بر آن، بدون شهوت از انسان خارج میشود و از اختیار انسان خارج است. اما جنابت همیشه با تلذذ نفس است وقتی نفس از کاری لذت ببرد باید بعد از آن با طهارت خود را به حالت دوری از حدث برگردانده و آمادگی مناجات با پروردگار عالم پیدا کند.
فصل ۸ از باب ۱ که طهارت بود استحمام است. امیرالمومنین علیه السلام: بهترین خانه ها حمام است چون در حمام آتش به یاد آدم می آید و چرک ها از بدن جدا میشود. حمام های خزینه ای قدیم دارای یک مخزن چند هزار لیتری به اسم طین بودند که زیر آن با هیزم آتش روشن می‌کردند، لذا وقتی که وارد حمام شده اول این آتش را دیده و به یاد آتش جهنم میفتی و بعد هم که داخل حمام می رفتی حمام ها ۴ قسمت داشت. قسمت ۱ تعویض لباس، قسمت ۲ تنظیف بدن از موهای زائد، قسمت ۳ استحمام، قسمت ۴ آب‌کشی نهایی بود. فلسفه روایت این است که انسان عاقل اهل عبرت است همیشه و در همه مکان‌ها به یاد آخرت است، حتی در هنگام حمام کردن؛ وقتی آن داغی و حرارت را می بیند یاد داغی و حرارت آتش جهنم می افتد، قسمت تاریکخانه را می بیند یاد ظلمت قبر می‌افتد، وقتی چرک را از بدن زائل می کند یاد این می‌افتد که می‌تواند همان‌طور که چرک را از بدن زائل می کند صفات بد اخلاقی را هم از خود دور کند.
در کتاب "حلیه المتقین" برای هر چهار مرحله دعاهایی وارد شده است: موقع داخل شدن و بیرون آوردن لباس بگو الهی همانگونه که من این لباس را از بدن بیرون می آورم تو نفاق را از من دور کن و در ایمانم ثابت قدمم کن. وارد قسمت اول که میشوی بگو: خدایا از شر نفسم به تو پناه می برم و یاری می جویم به سوی تو از عذاب، و در مرحله دوم بگو خدایا همانگونه که این چرک ها و پلیدی ها از بدنم جدا می‌شود مرا از گناهان پاک و وارد بهشت کن، موقع پوشیدن لباس بگو خدایا مرا به لباس تقوا مزین کن و از سقوط نجاتم بده.
باب ۲ از اسرار عبادات باب صلاة است که ۱۸ فصل دارد؛ فصل ۱: شنیدن صدای اذان؛
روایت از ابوحامد ملقب به حجت الاسلام طوسی: هنگامی که صدای اذان را شنیدی هراسی را از ندای روز قیامت و محشر تصور‌کن (صور اسرافیل) و با ظاهر و باطنت برای اجابت دعوت خدا به نماز شتاب کن؛ صدای اذان را به منزله دعوت نامه خدا بشمار. کردگار ما که ما را از هیچ به هست تبدیل کرده، دارد ما را صدا میزند. آنان که در اجابت این ندا شتاب می‌کنند همان کسانی هستند که در روز قیامت کبری با لطف خدا به آنها ندا می‌شود. در روایت داریم که روز قیامت بعضی ها با لطف، با تبسم، با مهربانی، با لحن ملیح مورد خطاب قرار می‌گیرند ولی بعضی ها با توپ و تشر. می‌گوید همان ها که هنگام شنیدن صدای اذان، وقتی گفته می شود حی علی الصلاة شتاب می کنند، آنها همان کسانی هستند که روز قیامت خداوند برایشان جبران می‌کند و با لطف به آنها ندا می دهد.
این لحظات، لحظات شناخت نفس است؛ چنانچه میخواهی خودت را آزمایش کنی و در کفه سنجش قرار دهی، لحظه اذان بهترین زمان سنجش خودت است. هنگامی که صدای اذان را میشنوی این ندا را بر قلبت عرضه کن اگر اقبال داشتی یعنی دیدی قلبت سراسر شادمانی و سرور است و به اجابت فوری رغبت دارد، بدان که در روز قیامت و روز داوری ندای مژده و سعادت خواهی شنید. اقبال یعنی شادمان می‌شوی و از درون دچار سرور می شوی، به به ... می خواهم بروم با خدای خودم حرف بزنم، می‌خواهم بروم ندای پروردگارم را لبیک بگویم، می‌خواهم با معبود و معشوقم حرف بزنم، اگر این جوری قلبت بود بدان که جزء کسانی هستی که در دنیا و آخرت عاقبت بخیر هستی. اما اگر در وقت اذان، بانگ اذان را به قلبت عرضه کردی، قلبت دچار ادبار شد... حالا کی حوصله داره، بذار این کارم را انجام دهم بعد نمازم را می خوانم؛ بعضی ها حتی بارها و بارها نسبت به پخش صدای اذان از مسجد اعتراض می‌کنند، می گویند ما مریض داریم! شما یک نسخه پزشک متخصص متعهد بیاورید که بگوید صدای اذان برای مریض بد است. اگر قلب دچار غبار بود،بهانه آورد این دقیقه و آن دقیقه و سوف سوف و حالا بعدا کرد، اصلا هیچ رغبتی نشان نداد یا با تأخیر یا اصلاً اجابت نکرد و سراغ نماز نرفت بدان که از آن هایی هستیم که روز قیامت عنایتی به ما نمی‌شود. آیات قرآن داریم که آن ها از مومنان خواهش می کنند که رویتان را برگردانید به سمت ما تا از نورتان استفاده کنیم آنها جواب می‌دهند که اینجا جای کسب نور نیست باید در دنیا نورتان را کسب می کردید.
لذا آقا رسول الله موقع ورود وقت اذان به بلال می گفتند یا بلال ما را راحت کن، یعنی ما را به وسیله نماز و دعوت به آن راحت کن، زیرا "الصلوه نور عینی". شهید ثانی می فرماید جملات و کلمات اذان را در نظر بگیر ببین چگونه با نام خدا شروع شده و با نام خدا ختم می شود. پس بدان که اول و آخر و ظاهر و باطن فقط خداست. پس هنگام شنیدن تکبیر قلبت را برای بزرگداشت خدا آماده کن و تمام دنیا و مافیها را پست و کوچک بشمار، مبادا در تکبیر گفتنت خدشه و ایرادی باشد و در نظر خداوند متعال دروغگو محسوب شویم. وقتی می گویی "الله اکبر" یعنی خدا بزرگتر از همه چیز است، بزرگتر از آن هست که وصف شود، نکند در نظرت بعضی ها بزرگتر از خدا باشند؛ نکند هنگامی که گره در کارت می افتد بروی سراغ دیگری قبل از خدا. هنگامی که صدای لا اله الا الله را شنیدی هر معبودی جز خداوند را نفی کن، و هنگامی که صدای اشهد ان محمد رسول الله را شنیدی حضرت ختمی مرتبت را درنظر بیاور و در برابر او با اخلاص و ادب به رسالتش شهادت و بر او و خاندانش درود فرست، و هنگامی که شنیدی حی علی الصلاه و حی علی الفلاح یا حی علی خیرالعمل، خود را آماده کن، در نفست تحرک ایجاد کن و با جسم و روحت برای نماز که عامل رستگاری و بهترین کارهاست بکوش و بشتاب و هنگامی که صدای تکبیر آخر اذان را شنیدی با خدا تجدید عهد کن؛ و همان طور که به نام خدا شروع کردی با نام او به پایان برسان و او را مبدأ و منتهای کار خودت بشمار و قوام و جوهره وجود را از خدا بدان و به او اعتماد کن و بگو "لا حول ولا قوة الا بالله العلی العظیم"
فصل دوم: وقت نماز.
شهید ثانی: هنگامی که وقت نماز داخل می شود بدان که این میقاتی است که خداوند تعالی برای تو قرار داده که به خدمتش برسی، (میقات یعنی مکان و وقت ملاقات) و برای خواهش از محضر او و اطاعتش آمادگی پیدا کنی، پس شایسته است هنگام رسیدن وقت نماز شادی بر قلب غلبه کند و بهجت در چهره ات هویدا شود، زیرا همین است که سبب نزدیکی به خدا و وسیله رستگاری ات می شود. بنابراین همانطور که برای ورود یک انسان بزرگ مثل سلطان و پادشاه خودت را آماده می کنی، با طهارت خودت، خودت را برای میقات پروردگار عالم، با وقار و سکینه، با خوف و رجا در آماده کن.
از یکی از همسران رسول اکرم صلی الله علیه و آله نقل می شود که بسیار اتفاق می‌افتاد که پیامبر اکرم نزد ما بود و تعریف می‌کردیم و می‌گفتیم و می‌شنیدیم و ما را نصیحت می کرد، اما یک مرتبه که وقت اذان صدای اذان بلند می شد چهره آقا رسول الله تغییر می‌کرد، قلبش طوری متوجه خدا می شد که گویی اصلا از دنیا می‌برید، بحثش با ما نیمه تمام می‌ماند، گویی اصلاً ما را نمی شناخت و ما را از یاد می برد.
درباره امیرالمومنین علیه السلام هم هست، هنگامی که وقت نماز می شد مثل مار گزیده به خود می پیچید و می لرزید و رنگ چهره‌اش متغیر می‌شد، از امیرالمومنین علیه السلام پرسیدند که آقا این چه حالی است که موقع نماز به شما دست می‌دهد؟ فرمودند وقت امانتی رسیده که خداوند آن امانت را بر آسمان و زمین و کوه ها ارزانی داشت، آن ها نتوانستند قبولش کنند و ترسیدند. (آیه ۷۲ سوره مبارکه احزاب معروف به آیه امانت: ما عرضه کردیم امانت را بر آسمان ها و زمین و کوه ها، شانه خالی کردند و ترسیدند، انسان آن را حمل کرد چرا که او ظلم و جهول است.)

منبع: قرآنکده نور موعود (عج)

اخبار